مطالعۀ سریع یا مرور مطالب ، مثل بسیاری از کتابهایی که معمولاً بررسی می کنید ، نمیتواند در این مورد ، مناسب باشد.
این مجموعه، بیانگر کشف بزرگ تاریخی است که اصولاً با همۀ ابعاد زندگی شما بیگانه است. خاصیت کشف ، همین است.
این موارد را میتوانم در چند آیتم یادآوری نمایم.
1 – شما عادت کرده اید به مشکلات زندگی ، جان ببخشید و اصولاً زندگی را نمیتوانید بدون مشکل بررسی کنید.
دراین مورد ، شما تنها نیستید. بسیاری از مردم ، زندگی را همراه با مشکلاتش پذیرفته اند و همانطور هم برایشان رقم میخورد. آنها مثل تصویر زیر ، بصورت شبانه روزی فعالیت می کنند و انتظار هم دارند که همگان قدر زحماتشان را بدانند.
میگویند: «از خروسخون صبح تا بوق سگ کار میکنیم و بازهم هشتمان گرو نهمان است.»
آنها بار زندگی را به دوش می کشند و انتظار دارند حتماً بار را به مقصد دلخواهشان هم برساند . زمانی که چنین اتفاقی نمی افتد ، هوارشان به آسمان میرود. این تصور غلط را باید از ذهنشان دور کنند.
2 – شما عادت کرده اید به بیماریها فکر کنید و در برابر آن واکنش نشان دهید.
زمانیکه بیماریهای مختلف را بررسی می کنید و آنها را در میان اطرافیان خود مشاهده هم میکنید ، تصور می کنید که آن بیمار هم مثل شما یک انسان است و چون او مبتلا شده ، شما هم باید مبتلا شوید و چاره ای ندارید.
این افکار ، مثل خوره به جان انسانها افتاده و شب و روزشان را با ابرسیاهِ «استرس» پوشانده است.
چرا اینطور فکر می کنید؟ چون از بچگی به شما آنطور گفته اند و «بیمار شدن» را طبیعی جلوه داده اند و شما هرگز تصور نمی کنید که زندگی بدون بیماری هم ممکن است.
3 – شما عادت کرده اید با درگیریهای محیطی ، تحت تاثیر قرار بگیرید.
تعریف کردن وقایع و درگیری های محیطی و اجتماعی در جمع خانواده ، عادت زشتی است که متأسفانه در اکثر خانواده ها مرسوم است.
آنها به راحتی ، مسائل محیطی اجتماعی و حتی سیاسی را به داخل خانواده می آورند و اعضای خانواده را با آنها درگیر می کنند.
حاصل این توجهات ، آن است که اکنون شما وقوع ناهنجاری را در اشکال مختلف آن باور دارید ، درحالیکه اینها همه نقل قول هایی هستند که هیچ ارزشی ندارند و فقط بصورت یک سلسله «عمل و عکس العملهای انسانهای دیگر» قابل بررسی هستند.
با طراحی چنین شرایطی برای زندگی خودتان ، در چنگال چنین شرایطی گرفتار می آیید.
4 – شما عادت کرده اید نگران تحصیل و آیندۀ فرزندانتان باشید و ابن دغدغه ، بخش اعظم زندگبتان را شامل میشود.
جالب است که شاید هرگز از خودتان نپرسیده باشید اصرار بر ادامۀ تحصیل ، جایی که او هیچ تمایلی و علاقه ای برای درس خواندن و تحصیل ندارد ، فقط نوعی اتلاف وقت نخواهدبود ؟ همان وقت و زمانی که عمر و مهلت زندگی اوست و فغلاً درحال از دست رفتن است ؟
درحالیکه اگر درگیر فعالیتی باشد که با علاقه انجام دهد ، زندگی با معنی تری را برای خودش خواهد ساخت. این نگرش ، باعث میشود همیشه با ناهنجاری های رفتاری مواجه شوید و به این نتیجه برسید که «زندگی همیشه با چنین مشکلاتی در زمینۀ تربیت ، مواجه است».
این نتیجه گیری ، کاملاً غلط است و قضاوت شما مبنای صحیحی ندارد.
5 – شماعادت کرده اید نگران بیماریها باشید و این نگرانی ها به بخش بزرگی از ذهنتان تبدیل شده است.
از کودکی ، در معرض بیماری اعضای خانواده بوده اید و متوجه شده اید که شب و نصف شب ( با باوری قدیمی) دردها از راه میرسند و درنهایت ، کار به اورژانس و بیمارستان میکشد.
توجه کنید که در زندگی بسیاری از انسانها ، اصولاً بیماری و ناراحتی ، رنگی ندارد . آنها به راحتی زندگی می کنند و بدون درگیر شدن با بیماریها ، با عمرهای مفید و طولانی مواجه هستند و آرامش را در سرتاسر عمرشان تجربه می کنند.
6 – شما عادت کرده اید سرما بخورید و اگر روزی سرما نخورید ، متعجب خواهیدشد.
آیا تا بحال دقت کرده اید که فبل از مبتلا شدن به سرماخوردگی ، با کمال میل ، آمادۀ دریافت آن بوده اید؟
طبیعی است که زندگی خودتان را با اینهمه بیماری هماهنگ کنید و تصور کنید «قانون دنیا همین است و هرکسی باید طعم بیماری را بچشد» . این تصور ، غلط است.
من سالها با این طرز تفکر زندگی کرده و وضع جسمی خودم و اطرافیانم را به خطر انداخته ام. سه بار تا پای مرگ رفته ام و کاملاً متوجهم که دیدگاه غلط به زندگی ، تا چه حد میتواند خطرناک باشد.
7 – شما با واژۀ «ناهنجاری» کاملا ً آشنا هستید و می فهمید که در هر امری ، طبیعتاً با ناهنجاری هایی روبرو خواهیدشد.
- در هرکاری که انجام میدهید ، نگران مشکلاتی هستید که قطعاً پیش خواهد آمد .
- به مسافرت میروید و منتظر حادثه ای هستید.
- خانه ای میخرید و نگران مسئلۀ آب و نشت آب فاضلاب و رطوبت دیوارها هستید.
- معامله ای انجام میدهید و نگران تسویۀ کامل با خریدار هستید.
- شما درتربیت فرزندانتان با مشکل مواجه هستید و میدانید که طبق نظرات جامعه شناسی و روانشناسی ، هرخانواده ای با مشکلات فراوان اجتماعی روبرو است.شما بعنوان پدر یا مادر ، منتظر حضور ناهنجاریها در خانوادۀ خودتان هستید. آنها میگویند : آمار نشان میدهد که چنین و چنان . . . در حالیکه علم آمار ، ضعیف تر از آن است که در حوزۀ انسانی و بخصوص موضوعات جسمی انسان وارد شود. به هرحال ، شما با این نوع مطالعات ، آشنا هستید و مدام ، زندگی خود را با داده های آماری ، کنترل می کنید. این ، فاجعه بار است. نگرانی ها ، شما را آزرده می کند ، درحالیکه نگرانی، اصلاً معنی ندارد.
ملاحظه می کنید که همین حالا اطلاعات بسیار زیادی دارید و همۀ آنها را حقیقی می پندارید. در حالیکه نتیجه گیریهای جمعی ، اصولاً به شما و اجتماع شما و بخصوص خانوادۀ شما ارتباطی ندارد.
مطالعۀ مستمر در بارۀ موضوعات اجتماعی و بدن انسان ((حتی بررسی مطالب گسترده و سطحی ، که معمولاً در فضاهای مجازی عنوان میشوند)) درک شما از انسان و بیماری را نه تنها افزایش نمیدهد بلکه مشکلتر و پیچیده تر خواهدنمود.
پیشنهاد میکنم قبل از مطالعۀ کتاب ، چند بار فیلم را ببینید و سئوالات خودتان را یادداشت کرده با من درمیان بگذارید و تا زمانی که پاسخ قاطع آخرین سئوالتان را دریافت نکرده اید ، به سراغ فیلم نروید. اگر پاسخ کامل سئوالاتتان را دریافت کردید و به نتایج قطعی و قاطع رسیدید ، مطالعۀ تدریجی کتاب را شروع کنید .
هر روز یک صفحه و شاید یک جمله ، برای مطالعه کافی است ؛ عجله نکنید . مفاهیم کتاب ، کاملاً تازه و در عین حال ، سنگین است و بررسی آنها به زمان زیادی نیاز دارد .
عادل احدیان – 16 مرداد 1402